پاسخ به شبهات  اعتقادی و شایعات دنیای مجازی
پاسخ به شبهات  اعتقادی و شایعات دنیای مجازی

پاسخ به شبهات اعتقادی و شایعات دنیای مجازی

j-shobheh

109-احمد کسروی که بود؟

نخستین اقدام مسلحانه فدائیان اسلام علیه احمد کسروی صورت گرفت. احمد کسروی از چهره های جنجالی تاریخ معاصر ایران موضوع مناقشات بسیاری بوده است. کسروی از دو جنبه در تاریخ معاصر اهمیت یافته است: نخست از منظر تاریخ نگاری به ویژه تاریخ مشروطیت و دیگر از منظر دشمنی هایی که با تشیع و ائمه معصومین(ع) داشته...


  سید احمد کسروی تبریزی


کسروی ، شدیدترین و غیر منطقی ترین و کودکانه ترین حملات را علیه اسلام و قرآن و رسول اکرم و امامان معصوم(ع) و ... آغاز کرد. او به جای این که نظرات خود را منطقی و مستدل بیان کند، با گستاخی تمام به سوزاندن قرآن و مفاتیح الجنان و سایر کتب مذهبی اقدام کرد و حتی بعضی از روزهای سال را به عنوان عید کتاب سوزی معرفی نمود.او در این روزها، انواع کتاب های مذهبی را جمع می کرد و به کمک دوستان و پیروانش به آتش می کشید. علاوه بر این، او به جای بحث های منطقی، درباره رسول اکرم و امامان شیعه، ناسزاها و سخنان رکیکی به زبان می آورد . کسروی علناً اظهار می کرد که قرآن کلام خدا نیست، حضرت رسول پیامبر نبوده است، اسلام مایه گمراهی است، آمدن فرشتگان نزد حضرت رسول چیزی غیر از افسانه نیست و ...

 

 

ایرادهای وی به اسلام بیشتر از کتب مبلغین آمریکایی و مستشرقین، اخذ شده بود و اشکال هایی را که متوجه مذهب تشیع می ساخت، غالب آنها را از علمای متعصب سنی مانند حجر و موسی جار الله عالم سنی معاصر بر گرفته بود. کسروی در حالی چنین هتاکی هایی می کرد که خودش را پیامبر و فرستاده خدا می دانست و اعلام می کرد دینی به نام پاکدینی آورده است و مردم باید از دین او پیروی کنند تا به سعادت برسند. او حتی برای خود سالروز برانگیختگی (بعثت) نیز تعیین کرده بود و اول آذرماه 1312 را روز برانگیختگی خود می دانست، همچنان که اول دی ماه هر سال را نیز روز جشن کتاب سوزان اعلام کرده بود. به هر حال، کسروی که محصول دین ستیزی های دوره مشروطه و دوره رضاخان بود به طور علنی اظهار می کرد که پیامبر است و باید پاکدینی به جای اسلام بنشیند( پیرامون اسلام، نوشته کسروی، ص94)


 کسروی ابتدا فکر میکرد می تواند در جریان بحث ها بر نواب صفوی غالب شود ، ولی بعد از جلساتی متوجه شد حتی پیروان او نیز به دلیل استدلال های بسیار متین نواب صفوی و روشنگری های اصولی او از پیرامونش پراکنده می شوند . به همین دلیل بود که دیگر حاضر نشد با نواب صفوی بحث کند


اندیشه‌های انحرافی ضدشیعی کسروی، از زمان طرح با عکس‌العمل‌هایی در سراسر ایران مواجه شد. مرحوم استاد غلام‌رضا سعیدی خراسانی از جمله کسانی است که با کسروی ارتباطاتی داشته است. حجت‌الاسلام سیدهادی خسروشاهی به نقل از ایشان می‌نویسد: 


«من در 1312 در روزنامه‌ی شفقِ سرخ مقالاتی بر ضداروپایی‌گری به قلم احمد کسروی خواندم که بسیار برایم جالب بود. از بیرجند نامه‌ای به وی نوشتم و تاکید نمودم که برای نشر این قبیل اندیشه‌ها، باید نشریه یا مجله‌ای مستقل منتشر گردد. کسروی در پاسخ ضمن ارسال یکی دو تا از کتاب‌هایش نوشت که به زودی مجله‌ی پیمان را منتشر خواهد ساخت و از من هم دعوت به همکاری کرد. پیمان در سال 1313 منتشر شد و من هم مقالاتی در زمینه‌های اسلامی ترجمه و به آن می‌فرستادم که چاپ می‌شد. تا آن‌که من به تهران آمدم و او عاشقانه از اسلام صحبت می‌کرد و یک بار هم مرا برای افطار دعوت کرد ... اما وقتی دو سال بعد، انحرافاتی درمجله پیمان و پرچم و نشریات وی دیدم، روزی به سراغ وی رفتم و پس از مباحثاتی که دیدم تاثیری ندارد، به او اخطار کردم که هذا فراق بینی و بینک. و از او جدا شد. 


کسروی دچار خودگنده‌بینی شد ... عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن، او را سخت مغرور کرد. شذوذاتی هم خود داشت که دچار آن انحراف بزرگ شد و آن ظلم را بر اسلام و تشیع روا داشت...»


امام خمینی که خود زمانه‌ی کسروی را درک کرده است، در مورد وی قضاوت منصفانه‌ای دارد: 


«... یک دفعه آدم می‌بیند که کسروی آمد و کتابسوزی [کرد]. مفاتیح‌الجنان هم جزو کتاب‌هایی بود که سوزاند. کتاب‌های عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسنده‌ی زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز ـ بسیاری از شرقی‌ها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمه‌ای یاد می‌گیرند، ادعایشان خیلی بالا می‌شود. کسروی آخری ادعای پیغمبری می‌کرد. نمی‌توانست به آن بالا برسد، آن‌جا را می‌آورد پایین.»


هنگامی که نواب صفوی با چنین چهره مرموز و کینه توزی مواجه شد، پیش از هر چیز تصمیم گرفت با او گفتگو کند. نواب صفوی می خواست بداند آیا کسروی یک فرد جاهل و نادان است یا این که مأمور دشمنان دین و استعمارگران می باشد و آگاهانه با دین ستیز می کند. 


کسروی ابتدا فکر می کرد می تواند در جریان بحث ها بر نواب صفوی غالب شود، ولی بعد از جلساتی متوجه شد حتی پیروان او نیز به دلیل استدلال های بسیار متین نواب صفوی و روشنگری های اصولی او، از پیرامونش پراکنده می شوند. به همین دلیل بود که دیگر حاضر نشد با نواب صفوی بحث کند



نواب صفوی کتاب را به چند تن از اساتید و مراجع تقلید نجف اشرف عرضه می دارد و آیه الله العظمی حاج آقا حسین قمی با صراحت حکم ارتداد نویسنده را اعلام می دارد.


 و به پیروانش نیز دستور داد به نواب صفوی اجازه ورود به جلساتش را ندهند و با خشونت در برابر او ایستادگی کنند.نواب با قاطعیتی تمام وسائل زندگی را جمع کرده به طرف ایران حرکت می کند. وی که در بین راه اطلاع یافته بود کسروی در آبادان است، به آبادان می رود. در یکی از مساجد بزرگ شهر سخنرانی می کند و او را به مناظره می خواند ولی کسروی به تهران رفته بود، او نیز به تهران می آید و با تنی چند از آقایان تماس می گیرد و پس از مشورت به این نتیجه می رسد تا با وی به بحث بنشیند. آیت الله طالقانی ایشان را تشویق می کند و جناب وی به کلوپ کسروی می رود.«با هماد آزادگان» نام باشگاه کسروی است. نواب چند روزی در مورد دین و مسائل اجتماعی با وی به بحث می نماید. لیکن او قانع نمی شود، دو دستگی در جمع حاکم می شود، حرف آخر سید به کسروی این است:«من به تو اعلام می کنم و تو را به عنوان یک مانع نسبت به مذهب و حتی نسبت به مملکتم میدانم موقعی که عضوی از پیکر انسانی چنان فاسد شود که نه تنها موجب فساد دیگر اعضای آن پیکر گردد، بلکه تباهی خود آن عضو با مجموع اعضای دیگرش را نتیجه دهد، نباید در ریشه کن کردن آن هیچ گونه مسامحه ای روا داشت. زیرا این مسامحه چه ناشی از ترحم و مهر و محبت باشد و چه معلول بی توجهی به اهمیت حیاتی قضیه، موجب از ارزش افتادن و تباهی دیگر اعضای پیکر جامعه خواهد گشت.»


پس از ترورناموفق اول کسروی توسط نواب صفوی در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۲۴ و مخفی شدن اعضاء فدائیان اسلام، در این حال سید حسین امامی مخفیانه به محافل کسروی راه یافت و در آنجا او شاهد بود که کسروی به فعالیت‌های ضد شیعی خود ادامه می‌دهد. نواب صفوی طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلامی شد. اما از آنجا که فداییان اسلام به حکومت پهلوی اعتقادی نداشتند، تصمیم گرفتند او را در همان جلسات دادرسی ترور کنند. در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ کسروی را در کاخ دادگستری  به همراه منشی‌اش حدادپور به قتل رساندند. 


منابع: http://www.irdc.ir/fa


http://www.tebyan.net/