پاسخ به شبهات  اعتقادی و شایعات دنیای مجازی
پاسخ به شبهات  اعتقادی و شایعات دنیای مجازی

پاسخ به شبهات اعتقادی و شایعات دنیای مجازی

j-shobheh

108-علامت بیلاخ ایرانیست.

شایعه یا همان (بیلاخ)


در فضاهای مجازی و شبکه‌های اینترنتی شایعات و مطالب بدون سند و رفرنس هر روز در حال گسترش می‌باشد و عده‌ای بدون هیچ‌گونه تحقیق و بررسی آن را قبول می‌کنند. در ادامه یکی از این متن‌ها آورده و به آن پاسخ داده می‌شود.


متن:


ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽﺭﺣﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻧﻤﯽ‌ﮐﺸﺖ ﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﻧﮕﺸﺖ‌ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ.ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﻟﯿﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺎﻣﺸﺎﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻮﻣﭙﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺍﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻃﯽ ﻧﺒﺮﺩﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪ. چهار ﺍﻧﮕﺸت ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳت او ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷستش ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺠﻬﯿﺰ ﻗﻮﺍ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﺭﻓﺖ و ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭآﻭﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﺸﺴﺖ. ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻧﻤﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭ چهار ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷست ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ بیلاخ ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ بیلاﺥ ﻣﯽﺩﺍﺩ. ﮐﻢﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﺑﻪ ﺑﻼﺩ ﮐﻔﺮ ﻧﯿﺰ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻼﺥ ﺑﻪ ﺑﯿﻼﯾﮏ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻻﯾﮏ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪ. اما مردم دنیا که این حرکت را از ما ایرانی‌ها یاد گرفتند هنوز آن را به عنوان پیروزی و موفق باشید استفاده می‌کنند.

در مورد متن بالا چند نکته قابل بررسی است:

 

 

- افرادی که در این متن وجود دارند، یکی از آنها فردی به نام "پومپه" است که از سرداران ایرانی نامیده شده، در حالی که او از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بود و سرزمین‌های پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود را به همراه دو تن دیگر اداره می کردند و او متعلق به زمان پارتیان می باشد. چون پارتیان محل حکومتشان ایران بوده است، او را سردار ایرانی می‌دانند در حالی که این درست نمی باشد. اگر او را سردار ایرانی هم بدانیم، زمان پارتیان با مغولان سالیان بسیاری فاصله دارد.[۳]

- یکی دیگر از اسامی بکار رفته در این متن نام فرمانده قوم مغول می‌باشد. وقتی نام و اسامی فرماندهان و سرداران مغول را می‌بینیم، فردی به نام بیلاخوخان وجود ندارد تا این ماجرا را صحت ببخشد.[۱]

- در میان دایره لغات زبان ادبیات فارسی، تنها فرهنگ لغت معین این لفظ را آورده است و در مورد لفظ بیلاخ چنین آورده که بیلاخ، به طعنه به کسی گویند که دست به کار نسنجیده ای زده و شکست خورده است. معمولاً همراه با بالا بردن انگشت شست نشان داده می شود. پس از لحاظ واژه شناسی هم ربطی به این ماجرای تاریخی ندارد.[۲]

- نویسنده‌ای که این متن را نوشته است، به نظر می‌آید که یک نویسنده ادبی می‌باشد و از لحاظ تاریخ هیچ اطلاعاتی را نداشته است.


پی‌نوشت:


[۱]. اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، جلد١، ناشر: امیرکبیر، سال نشر:١٣٨۴ ، صفحه ۲۰۰ تا ۲۵۹

[۲]. فرهنگ لغت معین

[۳]. ا. آ. گرانتوسکی - م. آ. داندامایو، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، مترجم، کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵.